به گزارش پایگاه خبری صدای جویا از اصفهان، حجت الاسلام محمدامین امامی پناه در دومین نشست علمی «تبیین اصولی تربیتی حاکم بر فقه؛ نسخ اصلی تربیتی و جاری در فقه» در مؤسسه فقاهت و تمدن اسلامی با تعریف واژۀ نسخ مبنی بر اینکه مفهوم نسخ یک مفهوم عام و کلی است که شامل هر گونه جایگزینی چیزی به جای چیز دیگر میشود، به رابطه و نسبت آن با اصل تدریج پرداخت.
وی افزود: تعیین نسبت دقیق میان نسخ و تدریج منوط به این است که اقسام نسخی که در آیات و روایات به کار رفته است را شمارش، و رابطه آن را با دو قسم از تدریج که پیشتر آمد تعیین کنیم.
استاد مؤسسه فقاهت و تمدن اسلامی قم ادامه داد: وجه تمایز تدریج از نسخ، همان قسم اول تدریج است. در قسم اول از تدریج آمد که تعدد برنامهها نباید یکباره ارائه شود بلکه به عنوان مثال: ابتدا ارکان اصلی مانند توحید و نماز گفته شود و مدتی بعد، روزه و جهاد و …؛ در واقع ارائه تدریجی نسبت به یک یک برنامهها، ارتباطی با نسخ در برنامه ندارد. در واقع اینجا دو تا حکم نیست تا بگوییم نسخی اتفاق افتاده است بلکه نسخ جایی معنا پیدا میکند که ابتدا حکمی ارائه شود و بعد حکمی دیگر، در مقابل آن بیاید که در این صورت ناسخ و منسوخ شکل میگیرد. اما نسبت به وجه مایز نسخ، با قسم دوم از تدریج (تکمیل یک حکم واحد) لازم است، اقسام نسخ را شماره کنیم تا تمایز میان آن دو آشکار شود.
وی با شمارش اولین قسم از اقسام نسخ تصریح کرد: فرایندی که در تکمیل تدریجی «یک حکم واحد» یعنی همان قسم دوم، اتفاق میافتد، یکی از موارد نسخ است. بدین جهت که نشان دهیم این سیر تدریجی همان نسخ در احکام است، کافی است به فرایندی که «تکمیل حکم واحد» آن را طی میکند بنگریم. گفتیم که انسانها محدودیتهای مختلفی دارند که قدرت انتخاب گریشان را تحت الشعاع قرار داده است پس به ناچار در مقام تربیت و رشد او چارهای جز رعایت حال او نیست. باید قدم قدم او را حرکت داد و بعد از آنی که ظرفیتش توسعه پیدا کرد تکالیف بیشتری را به دوش او گذاشت. طبیعتا در این سیر تدریجی، بیانهای پلکانی متعددی پدید میآیند. بیانی که در ابتدای کار مطرح میشود و بخش اندکی از تکلیف بیان میشود و بیانی که بعد از شکوفایی ظرفیت متربی، رقم میخورد. از دل همین بیانهای متعدد تدریجی، امری به نام نسخ متولد میشود. هر دستوری که پس از دستور قبلی صادر میشود در واقع نسخ کننده بیان سابق است. مانند جریان تحریم شراب یا حکم عدۀ وفات و حکم مجازات زنای زن که در روایتی از امیر المؤمنین(ع) وارد شده است.(وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۶۱؛ ج۲۲، ص۲۳۷) امام صادق(ع) در روایتی صریحا از این سیر تدریجی، به عنوان ناسخ و منسوخ نام میبرد.(کافی، ج۲، ص۱۱۸)
حجت الاسلام امامی پناه در توضیح دومین قسم از نسخ اظهار کردند: یکی از آثار تربیتی مهمی که به واسطه نسخ در احکام رقم میخورد این است که ابتدا حکمی سنگین ابلاغ میشود تا به واسطه آن مکلفین مورد امتحان قرار گیرند و ایمان افراد و صداقت آنان سنجیده شود و سپس که غرض از آن حکم امتحانی حاصل شد، برداشته میشود چرا که چنین حکمی از ابتدا عند الله مطلوبیت واقعی و جدی نداشت بلکه صرفا امتحانی بود.
وی متذکر شد: به عنوان مثال خداوند متعال در قرآن کریم برای رسوا کردن منافقین اطراف پیامبر (ص)، حکم وجوب صدقه در ملاقات با ایشان را ابلاغ کرد. افراد زیادی که ایمان به قلب آنها نفوذ نکرده بود و به صورت ظاهری اسلام آورده بودند، سختشان آمد که زیر بار تکلیف صدقه در هر بار ملاقات بروند. از این رو نزد رسول اکرم(ص) حاضر نشدند و این تنها حضرت علی(ع) بود که همانند قبل محضر ایشان حضور پیدا کرد و در هر بار یک درهم صدقه پرداخت. زمانی که غرض از این تکلیف امتحانی حاصل شد، دیگر وجهی برای ابقای آن وجود نداشت از این رو خداوند متعال در یک آیهای دیگر که نسخ کننده حکم پرداخت صدقه بود ایشان را سرزنش کرد و فرمود: آیا ترسیدید پیش از ملاقات با رسول خدا صدقه بدهید و بدین جهت به محضر ایشان حضور نیافتید؟ ایشان این مدل از نسخ را یک سبک تربیتی معرفی کرد.
این پژوهشگر حوزه علمیه در توضیح سومین قسم از مفهوم نسخ بیان داشتند: یکی از روشهای تربیتی این است که قبل از آن که مخاطب را با حکم واقعی و اصلی آشنا کنیم، حکم سنگینتر و سختتری را به دوش او میگذاریم و بعد از مدتی، به عنوان «تخفیف» حکم اصلی و واقعی که از اول مد نظر بود و سبکتر است، مطرح کرده تا متربی احساس خوشی نسبت به این تخفیف و رهایی از آن تکلیف سنگین داشته باشد و راحت تر بتواند با آن حکم واقعی کنار بیاید و عمل کند. در حالی که اگر از همان ابتدا، حکم واقعی بیان میشد، پذیرش و عمل به آن به این راحتی رقم نمیخورد. مانند بحث جهاد، که ابتدا آیه نازل شد که هر یک نفر در مقابل ۱۰ نفر باید ایستادگی کند.(انفال، ۶۵) اما بعد تخفیف داده شد و تقابل یک نفر در مقابل دو نفر واجب شد.(انفال، ۶۶)
ایشان افزودند: عدم توجه به این مقوله از نسخ سبب شده که برخی از مفسران در نسخ بودن این آیه شریفه تردید کنند چرا که موضوع نسخ را محدود به برخی موارد کردند و توجه به گستردگی آن نداشته و سایر ثمرات و آثار تربیتی آن را ندیدهاند چرا که همگی از دریچه فقه بدون نظر به آثار تربیتی به آن نگاه میکنند و از این درگاه نتیجه مقبولی ندیدند. لذا چارهای جز احتمال سازیهای بدون دلیل و پشتوانه و در نتیجه جمع تبرعی نداشتند.
وی بعد از بیان مثاله ای دیگر قرآنی در این زمینه گفت: در پایان لازم است بگوییم این قسم از نسخ نیز، ارتباطی با بحث تدریج در تکمیل یک حکم ندارد چرا که غرضی که در قسم تدریج در تکمیل یک حکم وجود داشت این بود که اگر از ابتدا حکم اصلی گفته شود مخاطب توان و ظرفیت پذیرش را ندارد و طرد میکند اما در این قسم از نسخ اگر از ابتدا همان حکم اصلی گفته شود مخاطب ظرفیت لازم جهت پذیرش حکم را دارد اما به خاطر اینکه پذیرش آن راحت تر و آسانتر اتفاق بیفتد ابتدا تکلیفی سنگین ارائه میشود و سپس همان تکلیف اصلی گفته میشود.
استاد امامی پناه در ادامه مفهوم چهارم نسخ را چنین بیان داشتند: که عنصر اجتماعی بودن انسان، تأثیر زیادی در نوع تعامل با او به جا میگذارد. اینکه بدانیم انسان ذاتا اجتماعی خلق شده و قرار است در سطح اجتماع رشد کند و نمیتواند تغییر و تحولات اجتماعی را نادیده بگیرد بلکه به طور حتم باید متناسب با ضرورتهای جامعه خویش تغییراتی در برنامه خود قرار دهد و إلا امکان رشد او فراهم نمیشود.
وی گفت اهل بیت(ع) در شرایطی قرار داشتند که قدرت در دست اهل تسنن بود و حاکمیت، از مکتب تشیع هراس داشتند، به همین خاطر تمام تلاش خود را میکردند تا نام و نشانی از تشیع و شیعیان باقی نماند. حال که چنین خفقانی در سطح جامعه وجود دارد، اهل بیت(ع) در مقام تربیت شیعیان اگر بنا را به ارائه برنامههای ناب و کامل شیعی بگذارند سبب میشود که شیعیان شناسایی، و در اعمال و مناسک خود متمایز از اهل تسنن شوند و این رویه، جان ایشان را در خطر قرار میداد. از این رو اهل بیت(ع) گاهی اوقات احکام و برنامهها را تغییر میدانند و احکامی را که توسط پیامبر(ص) ابلاغ و نهایی شده بود یا توسط امام قبل از خود ابلاغ شده بود و یا اینکه در گذشته توسط خود ایشان گفته شده بود، تغییر میدانند و حکم جدیدی میگفتند که موجب تعجب اصحاب و سوال ایشان میشد. اما جالب است بدانید امام(ع) این مدل از تغییرات احکام را نیز «نسخ» معرفی میکند. محمد بن مسلم میگوید به امام صادق(ع) عرض کردم: چه میشود حال اقوامی که با سلسله روات مشخص از پیامبر(ص) سخنی را روایت میکنند در حالی که آن اقوام متهم به دروغ نمیشوند و سخنشان راست است، اما گاهی اوقات از شما خلاف سخن ایشان را میشنویم! حضرت فرمود: همان طوری که قرآن نسخ میشود، حدیث هم نسخ میشود.(کافی، ج۱، ص۶۴)
در واقع یکی دیگر از اقسام نسخ در شرایط تقیهای شکل میگیرد که به حسب شرایط اضطراری که وجود دارد، چارهای جز تغییر احکام نیست. در واقع یک مربی حکیم، مصالح و مفاسد را با توجه به اقتضائات جامعه میسنجد و مصالح جزئی را فدای مصالح کلان میکند.
ایشان در بیان دیگری ادامه دادند: در برخی مواقع مربی در جایگاه حاکمیت جامعه قرار میگیرد و باید جهت برآورده کردن تمامی نیازهای جامعه، برنامه ریزی کند. گاهی اوقات به خاطر شرایط بحرانی که پدید میآید باید برنامهای متناسب با آن شرایط ارائه دهد و مشکلی را که به طور موقت ایجاد شده برطرف سازد و خود را مقید به ارائه یک برنامه خاص و ثابت نکند بلکه برنامههای اصلی و مقصود، مربوط به شرایط عادی و طبیعی است نه شرایط ویژه و خاص. برای مثال بعد از هجرت مسلمانان به مدینه، از نظر مالی و تأمین نیازهای خود به مشکل برمیخوردند. در روایتی از حضرت امیر (ع) آمده: زمانی که پیامبر (ص) به مدینه هجرت کرد بین مهاجرین و انصار، پیوند اخوت و برادری قرار داد و ارث و میراث را بر اساس همان اخوت دینی، وضع کرد نه بر محور پیوند خویشاوندی. اما زمانی که اسلام قوی شد و به اقتدار رسید خداوند متعال این آیه را نازل کرد: «پیامبر (ص) نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ و همسران او مادران آنها محسوب مىشوند؛ و خویشاوندان نسبت به یکدیگر از مؤمنان و مهاجران در آنچه خدا مقرّر داشته اولى هستند، مگر اینکه بخواهید نسبت به دوستانتان نیکى کنید(و سهمى از اموال خود را به آنها بدهید)؛ این حکم در کتاب الهی نوشته شده است».
پیامبر (ص) در این برهه حساس قرار دارد و دقیقا به همین خاطر است که سعی در ارائه برنامههایی دارد که بتواند میان مسلمانان همدلی ایجاد کند و از لحاظ اقتصادی و مالی نیز بسترهای خوبی برای مسلمانان فراهم کند که یکی از آن موارد بحث ارث است. در چندین روایت در ضمن بیان سیر انتقال احکام ارث از عقد اخوت به پیوند خویشاوندی، به ناسخ و منسوخ بودن آن دو تصریح شده است.(وسائل الشیعه، ج۲۶، ص۶۴؛ بحار الانوار، ج۱۹، ص۳۷؛ عوالی اللئالی، ج۳، ص۴۹۲)
حجت الاسلام امامی پناه در پایان این نشست علمی با بیان اینکه نسخ؛ روشی عقلایی، تربیتی و فرا زمانی است، افزود یکی از آسیبهایی که فقه و اصول هیچ گاه از آن مصون نبوده، نگاه تعبدی و توقیفی به آن است. کمتر دیده میشود که قبل از مواجهه با یک پدیده و سوال فقهی و اصولی به سنخ شناسی آن مسأله بپردازیم و ببینیم آیا مسأله ما امری توقیفی است که هیچ فهم و درکی از آن نداریم یا اینکه آن مسأله یک نکته کاملا عقلایی و فطری و وجدانی است که همه عقلاء در زندگی خود از آن استفاده میکنند و ضوابط روشنی در آن به کار میبندند.
به عنوان مثال بحث نسخ از جمله مباحثی است که امروزه در ذهن ما یک امری ماورایی و عجیبی تلقی میشود به طوری که انگار اولین بار است در زندگی خود با چنین پدیدهای روبرو شدیم و ذهن ما هیچ درک و فهمی نسبت به آن و ضوابط تحقق آن ندارد. تصور ما این است که نسخ در احکام الهی مربوط به حوزه تشریع است و باید دارای مقام و شأن نبوت یا امامت یا عصمت بود تا بتوان وارد حریم خطرناک نسخ شد. در واقع هیچ گاه از خود سوال نکردیم که واقعا ماهیت نسخ در احکام چیست؟ آیا امری است صددرصد ابداعی از جانب شارع یا اینکه همگی بر اساس سیر منطقی و عقلایی و تربیتی بوده که امروزه تمامی عقلای عالم در زندگی خود ساحتهایی از آن را تجربه کردهاند.
این در حالی است که نگاه درست به موضوع نسخ، مهارت تربیتی شارع را در قرآن و سنّت نشان میدهد. در واقع هر اندازه که یک مربی، ماهرتر باشد به صورت متعدد و در جای جای زندگی انسان از سبک و روشهای گوناگون تربیتی استفاده میکند تا مسیر رشد متربی را هموارتر سازد مانند موارد زیادی که جهت آسان نشان دادن حکم و پذیرش بهتر از جانب متربی، از ناسخ و منسوخ استفاده کرد که توضیح آن گذشت.
انتهای پیام/ج