پایگاه خبری پشت پرده

خبرهای مهم در پشت پرده ها پنهان شده اند

پایگاه خبری پشت پرده

خبرهای مهم در پشت پرده ها پنهان شده اند

پایگاه خبری پشت پرده

با سلام خوش آمدید به پایگاه اطلاع رسانی «پشت پرده» هدف از راه اندازی این وبلاگ اطلاع رسانی جامع، دقیق و به روز در راستای اخبار (تحلیلی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، ورزشی و... )بر طبق قوانین «بین‌المللی» می‌باشد. که هیچ گونه گرایش خاصی به حزب یا جناحی نداشته و نخواهد داشت. بر آن امیدیم شما دوستان، همکاران و بازدیدکنندگان محترم با نظرات، پیشنهادات و انتقادات استادوارانه ی خود ما را، راهنمائی نمایید. که در پایان موجب خوشحالی ماوتشکرازشمامی گردد...!

بایگانی
پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدافع حرم» ثبت شده است

سلام

به پیشنهاد همکاران وبرای اعلام حمایت از راه شهدای حرم به ویژه شهیدخزایی که نخستین شهید خبرنگاراست این کمپین برای اعلام امادگی خبرنگاران غیور وازاداندیش برای حضور درسوریه ودفاع ازحریم حرم وحریم حریت تشکیل میگردد. درصورت تمایل نام خود رادراین فهرست اضافه کنید.

بسم الله...

#خبرنگاران_حریم_و_حرم

#من_محسن_خزایی ام

1. کاظم قانع

2. منصور گلناری

3. زهره قندهاری

4.-مریم ملک پور

5. آزاده حافظی

6. مهری فروغی

7. زهره یعقوبی

8. بهمن توکلی فرد

9. نفیسه یزدانی

10. مژده یاری جان زاده

11. متین فیروزآبادی

12. نفیسه راهداری

13. محمدی

14. سجاد فرخی

15. طاهری

16. محمدی

17. فاطمه کاویانی

18. محمد محمودی هرندی

19. حسین صادق زاده

20. نازیلا انصاریپور

21. محمد امامی

22. ناهیده ایزدی

23. کیومرث حاجی رحیمیان

24. حاج کاظم سلیمیان

25. رضا اخلاق پور

26. محمد رضایی

27. علیرضا مصلحی

28. ابوالفضل توکلی

29. صادق هادی

30. حامد پرچم

31. مهدی کریمی سودرجانی

32. پروین جوانبخت

33. علی رستمی

34. زینب تاج الدین

35. زهره سادات کاظمی

36. مهدی زرگر

37. سید محمد نطنزی

38. احسان حسین آبادی

39. زهره والی پور

40. ناصر بهروان

41. علی ناظمی

42. محمد جواد ابراهیمی

43. عباس صادقی

44. امیرحسین حاجی رحیمیان

45. علی دادفر

46. محمد محمدی

47. سید علی احمدی

48. مهدی ناصری

49. سید محمدرضا ابطحی

50. شهره باقری

51. مهری مصور

52. حمیده ابراهیمی

53. محسن آنالویی

54. فاطمه آخوند مهدی

55. احسان همدانیان

56. محمد حسین امینی هرندی

57. عباس چیوائی

58. همسر شهید مدافع حرم (بزرگوار گفتن اسم نیارم)

59. زینب زمانی

60. احسان تیموری سیچانی

61. بهروز راعی

62. بهمن راعی

63. محسن راعی

64. افسانه خدایی

65. علی صالحی

66. شهاب ملایی

67. امیر امین الرعایا

68. محسن سلیمیان

69. مهدی اسحق دواتگری

70. زهراشجاعی

71. علیرضا هژبری

72. حمیدرضا مظاهری

73. محمد رضا حسنی

74. محمد علی محمدی

75. علیرضا عبدلی

76. حسین رحیمی فر

77. محدثه صالحی

78. آریا جعفری

79. محمد قاسمی

80. مجتبی ندیمی

81. سعید انالی

82. جمال طاهری

83. علی اکبراسحاقی

84. شهرام سلطانی

85. الهه مولادوست

86. محمدرضا جعفری

87. سعید ساکت

88. احمدرضا منزه

89. احمدرضا دهانی

90. لیلا یزدانی

91. سعیده موسوی

92. نجمه لندی

93. میثم ریاحی

94. سید محمد موسوی 95. یدالله شاهچراغی

96. لیلا پوررمضان

97. منیره فهامی

98. نورالله جویا

99. محمد سلیمی

100. زینت هلیلی

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۵ ، ۰۷:۱۳
آقای جویا

حاج حمید تقوی که چند روز پیش در دفاع از حریم حرم آل الله (ع) و در سامرا، شربت شهادت را نوشید، در زندگی سردار سرلشکر عزیز جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران، خاطره ای جالب و به یادماندنی برجاگذاشته است.

شهید تقوی از فرماندهان قرارگاه رمضان در دروان دفاع مقدس بود که پدر و برادر گرانقدر وی نیز در دوران جنگ تحمیلی به فیض عظیم شهادت نائل آمدند.

آستینی که شهید تقوی برای فرمانده سپاه بالا زد

این خاطره که در کتاب کاک های خاکی منعکس شده است، چنین است:

پیش از شروع جنگ، آن زمان که دانشجو بودم، یک بار شخصا دنبال ازدواج رفتم. دخترخانم مورد نظرم یکی از همکلاسی‌هایم در دانشکده بود. احساس می‌کردم ایشان از نظر روحیات و سلایق شخصی و باورهای اعتقادی با من هم‌فکر و در شأن من است. در نتیجه، پیش‌قدم شدم و پیشنهاد ازدواج را با آن دختر خانم در میان گذاشتم. ایشان کمی تردید کرد و از آنجا که خداوند سرنوشت دیگری را برایم مقدر کرده بود من هم در آن مقطع زمانی قید ازدواج را زدم. تا اینکه جنگ شروع شد و من هم وارد صحنه نبرد شدم.

سه چهار ماه بعد از استقرارم در خط پدافندی سوسنگرد، روزی حمید تقوی، از رفقای جبهه‌ای من، که عضو سپاه ناحیه سوسنگرد و اهل شهر اهواز بود، به من گفت: ‌«تو نمی‌خواهی سروسامانی به زندگی‌ات بدهی؟» گفتم: «منظورت چیست؟» گفت: «منظورم ازدواج است؛ یکی از سنت‌های حسنه پیامبر اسلام(ص). تو نمی‌خواهی به این سنت پیامبر(ص) عمل کنی؟» گفتم: «راستش، چرا اتفاقا مدتی است که به آن فکر می‌‌کنم؛ اما این یک رابطه دو طرفه است. باید دید شخص مقابل چه جور آدمی است تا بعد بشود درباره امر خیر تصمیم درستی گرفت.» گفت: «خیلی خوب، من در اهواز چند نفر از خواهرای بسیجی را می‌شناسم. اگر مایل باشی، می‌توانی بروی و آن‌ها را ببینی.» ‌پرسیدم: «آخر چطوری؟» گفت: «این دفعه که برای شرکت در جلسه فرماندهان سپاه در قرارگاه گلف به اهواز می‌رویم یک جلسه معارفه هم با آن دختر خانم‌ها می‌گذاریم. آنجا می‌توانی با یکی از آن‌ها، که من او را به تو معرفی می‌‌کنم صحبت کنی. اگر با هم توافق کردید، بقیه‌اش با من.»‌ گفتم:‌ «باشد. قبول.»‌

از این ماجرا مدتی گذشت. یکی از روزهای زمستان 1359 بعد از شرکت در جلسه قرارگاه گلف،‌ حمید به من گفت: «امروز آماده‌ای برویم سراغ آن موضوع؟‌» پرسیدم: «کدام موضوع؟»‌ گفت:‌«مسئله ازدواج دیگر.» ‌گفتم: «بله، چند ساعتی وقت آزاد دارم.» با حمید رفتیم به محل بسیج خواهران شهر اهواز که در خیابان 24 متری،‌نزدیک کمپ نگه‌داری اسرای عراقی، داخل یکی از کوچه‌های بن‌بست قرار داشت. طبق هماهنگی‌هایی که حمید انجام داده بود، در فرصتی که آنجا بودیم با دو نفر از خانم‌های بسیجی جداگانه صحبت کردم و شرایط خودم را به آن‌ها گفتم و شرط و شروط آن‌ها را هم شنیدم. جان کلام، از این دو ملاقات توافق و تفاهمی حاصل نشد و من، همچون قبل، در وضعیت عزب‌اوغلی برگشتم سوسنگرد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۳ ، ۱۴:۲۳
آقای جویا