کرونا ویروس، یک ویروس کاملاً طبیعی یا یک تولید آزمایشگاهی؟
به گزارش پایگاه خبری صدای جویا از اصفهان، حسین ابراهیمی ناغانی عضو شورای شهر شاهینشهر و همچنین عضو هیات علمی دانشگاه شهرکرد طی مقالهای تحقیقی با عنوان «کرونا ویروس، یک ویروس کاملاً طبیعی یا یک تولید آزمایشگاهی؟» آورده است؛ جنگهای بیولوژیکی سابقه طولانی دارد.
از طاعون در سال ۱۳۴۶ میلادی که در کریمه سپاه مغول را در هم شکست تا واحد ۷۳۱ ارتش امپراتوری ژاپن در خلال جنگ جهانی دوم که ۴۰۰ کیلوگرم میکروب سیاهزخم را جهت استفاده در مقابل دشمنانش تولید کرده بود، گرفته تا برنامههای تحقیقاتی آمریکا در سال ۱۹۴۳ و نیز تحقیقات رژیم بعث در خلال جنگ اول خلیجفارس که به ساخت سمهای میکروبی بوتولیسم، سیاهزخم، آفلاتوکسین ها و انتراکس و غیره منجر شده بود، ادامه داشته و به نظر میرسد این پروژههای غیرانسانی با وجود کنوانسیونهای جهانی (۱۹۷۲) مبنی بر عدم تولید، فرآوری و گسترش سلاحهای بیولوژیکی؛ هنوز هم ادامه دارد.
عمده این فعالیتها در خلال جنگهایی صورت میگرفته که کشوری با کشوری دیگر در جنگ ملموس و محسوس به سر میبرده است. پس از آن شکل و زمینه این فعالیتها تغییر پیدا کرده و به نظر میرسد در زمینه رقابتهای اقتصادی و یا همان جنگهای بزرگ اقتصادی بین کشورها خصوصاً ابرقدرتها ظهور و بروز یافته است.
تا اینجا همیشه صحبت از یک رقیب محسوس که همانا کشوری ثالث میباشد، مد نظر برای ارسال و انتشار میکروب یا ویروس بوده است؛ اما وقتی صحبت از دهکده جهانی میشود و عملاً مرزهای محسوس جغرافیایی و تقابلهای حاکمیتی برداشته میشود، شکل جدیدی از دلایل و انگیزشها باید باشد تا انتشار ویروسها و میکروبهایی که ناشی از تحقیقات و تولیدات آزمایشگاهی و لابراتواری هستند را توجیه کند.
تا زمانی که سارس هنوز بر روی نژاد خاصی عمل میکرد، هنوز زمینه اختلاف و انگیزه حاکمیتی برای تضعیف رقیب بود؛ اما با ورود کرونا که کمتر از دو ماه شرق و غرب عالم را در نوردیده است، باید به دنبال زمینهای علتهای جدیدی باشیم.
اگر این فرض که بارها توسط پزشکان متعددی در اقصی نقاط جهان شنیده شده است، درست باشد؛ ویروس کرونا یک ویروس آزمایشگاهی و لابراتواری است که نه برای نژاد خاصی و نه برای زمینگیر کردن کشور یا مردمانی خاص؛ بلکه برای وحشت و ترس و نهایتاً مرگ ابناء بشر در تمامی اقصی نقاط جهان تولید شده است و جامعه هدف اش همه انسانها خصوصاً جهت «تولید ترس و وحشت» تا حصول نتیجه مدنظرمی باشد. سؤال اینجاست که زمینه و علت این تولید و انتشار چه میتواند باشد؟ نهایتاً این مرگومیرها و ترس و وحشتها، چه زمینههایی را برای عاملان تولید چنین ویروسهایی را باید فراهم کرده و بگستراند؟
پاسخ دادن به چنین سؤالاتی در حال حاضر عملاً امکانپذیر نمیباشد؛ اما میتوان در آینده با زمینه هایی که گسترانیده میشود، به پاسخهای قاطعی دستیافت. [فرضیات مربوط به جنگ اقتصادی چین و آمریکا و امثال هم از این دست فرضیات میباشد].
مثلاً اگر ویروس کرونا بهطور کلی ریشهکن شد، میتوان گفت که این ویروس بهطور طبیعی از جهش ژنتیکی طبیعی حاصلشده و باید تمامی فرضیات معطوف به دستساخته بودن در لابراتوارها و آزمایشگاهها را مردود دانست [اینجا به روش استقرا استدلال کردهایم- علم یکپارچه بشری تقریباً توانسته تمامی ویروسها و میکروبهایی را که بهصورت طبیعی یافت شده یا جهش پیدا کردهاند را درمان یا کنترل کرده است].
اما اگر طبق نظریه استفن مورس، ایپدمیولوژیست دانشگاه کلمبیا و مِش آدالیا، کارشناس بیماریهای مسری در مرکز امنیت بهداشت جان هاپکینز؛ قرار باشد این ویروس میهمان هرسالهی بشر باشد و بماند، وقتی بدانیم که چه کسانی از آن منتفع خواهند شد؛ میتوان به سهولت پی برد که برخی در راستای بحرانهای بیاخلاقی و صرفاً در جهت تأمین منابع مالی بیشتر برای تولیدکنندگان این ویرس خطرناک و ترسناک، آنرا ساخته و به کنترل خود درآورده اند.
کنترل صاحبان ثروت و سرمایه که بشر را به مثابه موش آزمایشگاهی میبیند و برای تولید ثروت بیشتر از هیچ فعالیتی فروگذار نیستند. تصور کنید که قرار است سالانه ۸ میلیارد انسان، مبلغی حدوداً ده دلار برای واکسن فصلی آن و یا ده دلار برای درمان آن در هر سال هزینه کنند.
این پول صرفاً به جیب کسانی خواهد رفت که داروها و واکسنهای آن را در اختیار دارند و ترس ناشی از سرایت آنکه در همین لحظه که این مقاله نگارش میشود، چنان در جهان و بین مردم همهگیر شده که تمامی انسانها را بدون هر گونه چانهزنی به خرید و استفاده کردن آن واکسن و دارو متقاعد کرده است.
زمانی که چنین پدیدهای رخ بنماید، کل بشر با یک دشمن واحد و عامل یا عاملین آن دشمن واحد که تقریباً ناشناخته باقی میماند، رویارو هستند. دشمنی که هیچ معلوم نیست تحت انقیاد کدام حاکمیت سیاسی است و مرز جغرافیایی ندارد.
اگر داستان سوپرانشنالها (ابرسرمایه دارانی که با عناوینی چون محارم و کمیته ۳۰۰ شناخته میشوند یا گروه بیلدبرگ که تئوری نظم نوین جهانی را تألیف این گروه میدانند) واقعیت داشته باشد؛ تنها باید سر نخ این «دشمن مردم» را در همین تشکیلات یافت که برای فربهشدن و استثمار بیشتر بشر سیرایی ندارد و دیگر انسانها برای آنها پشیزی ارزش نداشته و تنها به چشم عناصری آزمایشگاهی برای دوشیده شدن تا سرحد مرگ دیده میشوند که باید در اختیار این تشکیلات باشند.
بشر باید از این وقایع درس بگیرد و بهجای آنکه در عرصههای مختلف به جان یکدیگر بیقتاند، به دنبال شناخت و پیدا کردن این دشمن مشترک باشند و تا دیر نشده و هر سال داستانی و سازی جدید برای بشریت کوک نکردهاند، آنها پیدا کرده و معدوم نمایند.
اما درسهای جامعه شناختی که ویروس کرونا میدهد را نباید نادیده گرفت. هر فرهنگی ممکن است در عرصههای مختلف خود را برای دیگران استتار کند؛ اما در مواجهه حکومتها و مردم با پدیدههایی از این دست، فرهنگها عریان میشوند.
شکل مواجهه هر ملتی در قالبهای همگرایی، وحدت، همذات پنداری؛ همکاری و گذشت و ایثار و نیز بسیاری از مواردی که مثلاً ما ایرانیها از خود بروز دادهایم، از احتکار ماسک تا تقلب و غش در الکلهای ضدعفونیکننده تا ویدئو آن فرد چینی مبتلا به ویروس که آب دهنش را به وسایل عمومی میمالید.
تا سلفی پزشکان و پرستاران بیمارستانی در قم که سرشار از حس تعهد و نوعدوستی بود و… به شکل ملموسی حاوی پیامها و دالهایی بدون سانسور برای نمایش فرهنگ عمومی و عریانی فرهنگها بوده است که میتوان بعداً با نگاه آسیب شناسانه به داشتهها و نداشته های هر فرهنگ پرداخت و آن را اصلاح و ترمیم نمود. امیدوارم که ملت اصیل و با ریشه ایران، بازنده ی چنین میدانهایی نباشند.
انتهای پیام/ج